هُرمِ زِمِستان

جمع بندی

سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۵۱ ب.ظ

نمی‌دونم چرا یه دفه ای دلم خواست این سالی که گذشت رو جمع بندی کنم

کی گفته جمع بندی مختص اول یا آخر ساله؟!

یا روز تولد؟!

اصن هرجا حس کردی ذهنت بهم ریخته شروع کن به جمع کردن آنچه گذشت قسمت هایی از سریال زندگیت که فک میکنی می‌تونه به دردت بخوره! D:

پارسال همین موقع داشتم فک میکردم که چطوری دانشگاه رو بپیچونم و از اول اسفند برم؟! ولی امسال دلم میخاد کاش بازم میدونستم برم سر کلاس، حتی با وجود جک های بی مزه ی استاد انگل و میکروب... یا کلاس آقای استاد تاریخ، که مادرانه واسمون قصه میگف تا خوابمون ببره... یا خانوم استاد بیوشیمیمون که انصافا عجب چیزی بود 😂 ولی خیلی بداخلاق بود 😅

از اونجا ب بعدش اتفاقای قشنگ زیادی افتاد... مهمترینشونم سلامتیمونه...

و اینکه من تقلب کردنو یاد گرفتم بالاخره 😅

و خاطره های تلخ و شیرین زیادی که باعث شد مث برق و باد فاصله ی بهمن تا بهمن سپری بشه...

کلی فیلم دیدم این مدت!

یه کم هم دختر خوبی شدم😅 (شایدم چون خیلی وقته تعاملات اجتماعی نداشتم، احساس میکنم که اخلاقم خوب شده⁦🤦🏻‍♀️⁩)

چند ماه اخیر هم درگیر تولد های پی در پی اعضای خانواده بودم و درحال حاضر درگیر امتحانات پایان ترم!

و بعد از اونم قرارع خودمو درگیر یه دردسر بزرگ کنم که به هیچ عنوان قول نمیدم یا رویابافی نمیکنم که این دفه با دفه های قبل فرق داره! چون کاملا محتمله که دقیقا مثل همیشه باشم...(هرچند که امیدوارم تغییر کنم...!)

.

امروز امتحان پرستاری مادران و نوزادان رو داشتیم. چند روز پیش مامانم کتابمو برداشته و شروع کرده به خوندن!

گفتم مادرِ من! اونا تخصصیه شما متوجه نمیشین D:

گفت : من تجربه شو داشتم و بهتر از تو متوجه میشم! :|

خندیدم و گذاشتم کار خودشو بکنه ^_^

ولی امروز که سر امتحان داشت سوالا رو بیشتر از خودم جواب میداد فهمیدم که وااااقعا تجربه پدرِ علمه(یا مادرِ عامه به هر حال علم، زاییده ی تجربه‌س😅)!😂😂😂

خلاصه که بازم مچمو خوابوند! 😅😂

۶ ۰

 تجریه مادر علمه بگین قشنگ تره توی پست

سربزنید :|

در نظر گرفته و اعمال خواهد شد!
اون هم در نظر گرفته و اعمال خواهد شد! :دی
میخام ولی مشغله ها زیادن و عدم برنامه ریزی مناسب هم بی تاثیر نیست -_-

بسی مادر نمونه

عجب یاسمنی بودی و اکنون موجود شدی

فیلم دیدی 

به به تقلب یاد گرفتی

*واقعا تقلب کار آسونی نیست*

نااایس

اصن شرایط و جو اطرافم خیلی تغییر کرده😂
ولی خودم همونقدر ساده و گیجم در مواجهه با دنیا
انشاالله که خدا شفام نده من بیام اینجا تعریف کنم از سوتیام و بخندی فقط 😂
اونو دیگه تا الان همه یاد گرفتن :دی

سلام سلام سلام. :)

چه مادری دارین....بله تجربه خیلی خیلی مهمه.... :)

چقدر زود گذشت....  :)

 

سلام :))
:)
بله... خیلی زود میگذره... گاهی آنقدر زود که حتی نمی‌رسیم حساب و کتاب کنیم!

سلام

به به

چه مادر خوبی 😁

خدا بده از این شانسا ، اگه مامان منم تو امتحان کمکم میکرد اونوقت دیگه غم نداشتم :)

خوبی؟ 🌹

سلام عزیزم
:)
این روزا کارنامه ها در واقع نمرات ماماناس، نه بچه هاشون😂
خداروشکر میگذرونیم... نمرات پایان ترم مشخص می‌کنه که الان واقن خوبم یا فلن توو هپروتم😅
خودت خوبی؟ حال دلت چطوره؟

نونا...

میگن قراره تا چند سال دیگه کرونا باشه واسه همین جدیدالورودا ممکنه هیچ وقت ترم حضوری رو تجربه نکنن...

نمیخوام! حتی آدمِ آدم گریزی مثل منم دیگه بسشه... :(((((

 

 

 

الهی بگردم :(
شماها اصن طعم دوران دانشجویی رو نچشیدین... ظلمه :((
امیدوارم این شرایط زودتر تموم بشه...
الان تقریبا همه ی دانشجوهای درسای تئوری که دوستامن احساس کپک زدگی دارن 😂
باز خوبه ما واسه عملیامون هر ترم حدود دو هفته میریم دانشگاه 😅
هرچند که اون دو هفته پدرمون در میاد انقد که فشرده‌س -_-

ابن مشغله :)

ساری :دی
خوبین شما؟ :دی

شکر

منم خوبم :)

همیشه خوب باش :)

ینی هم هیییییییییییییییییچیمون درست نبودا!

به آموزش پرورش ک رسید بهمون گفتن موش آزمایشگاهی... الانم ک دانشگاه غیر حضوری...

من میخوام برمممممممممم

خدا

هعییی

 

این روزا هم میگذره عشق نونا نگران نباش😘😘
خدا بخیر کنه پرستارای مجازی رو😂😂
گفتن شاید کاراموزیامونم مجازی کنن😶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">