هُرمِ زِمِستان

نمیفهمم!!! O_o

خیلی چیزا رو نمیفهمم هنوز...

خیلی چیزا برام تازگی داره!!!

نمیدونم چرا تا این حد غریبه م بین مردم؟؟؟!!

یه فرضیه اینه ک شاید چون زیادی با کسی حرف نزدم!! زیادی از آدما دور بودم...زیادی توو دنیای خودم بودم...!!

یادمه یه روز که بین یه عالمه آدم نشسته بودم حس اصحاب کهف بِم دست داد!!

نمیفهمیدم دارن چی میگن...نمیفهمیدم باید چی بگم...

بعضی حسارو نمیتونم درک کنم...بعضی رفتارارو...بعضی حرفارو...

بگذریم...!!

دلم میخاد اینجا یاد بگیرم...

هر چیز تازه ای که یاد میگیرم رو اینجا مینویسم...تا یادم بمونه...تا اگه یه آدما غریبِ دیگه هم گذرش ب اینجا افتاد حواسش بیشتر ب مردم این سیاره باشه...!

بیاین باهم بنویسیم ^_^

.

.

.

1- هر آدم به ظاهر سردی... توو دلش یه قلب داره ک حرفای سردشو گرم میکنه... میتونه نصیحتاش از جنس نسل خودت باشه... از جنس آرامش و امنیت!! :)

2- لِه نکنی ، لِه میشی!!! :/  (1397/5/10)

3- باور نکن... (1397/5/22)

4- درست همون لحظه ای ک حس میکنی دیگه انسانیت مُرده...یه آدم پیدا میشه ک بهت بفهمونه اشتباه حس میکنی... ^_^ (1397/6/5)

5- همه از هم میکشن! ولی هیچ کسم حاضر نیس عقب بکشه! بیخیال همدیگه نمیشن و خیال ندارن دست از سرِ هم بردارن! (23/8/1397)

6- زمینی شدن ترسناکه... (1397/9/17)

۷- نیا باران، زمین جای قشنگی نیست، من از اهل زمینم خوب میدانم، که گل در عقد زنبور است، ولی سودای بلبل دارد و پروانه را هم دوست میدارد...! (1399/3/11)