هُرمِ زِمِستان

همیشه فکر میکردم...

دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۵ ق.ظ

ولی الان دیگه فکر نمیکنم!
توو زندگی هرکس "فکر کردن" وجود داره...
گاهی یه بخش از روزه در قالب زمان
گاهی یه جای خاصه در قالب مکان
گاهی یه ناحیه ی ویژه‌س در قالب تخیل
گاهی یه آدم دیگه‌س در قالب توهم...!


اما هرچی ک هست... برای من خاصه!
نمیتونم فکر کردن رو همزمان با یه کار دیگه انجام بدم!
این روزا زیاد توو اجتماع پرسه میزنم
مث بچگیام!
با این تفاوت ک اون وقتا یه دختر کوچولوی مو طلایی بودم ک هر وقت هرجا دلم میخاس میرفتم...
حتی یادمه یه زمانی صف اول زنجیر زنای هیئت امام حسین بودم!
امسال بعد از چند سال دوباره محرم میتونم توو مراسما شرکت کنم
چون کنکور لعنت الله علیه دیگه مث یه مار خوش خط خال دور افکار خودم و اطرافیانم پرسه نمیزنه...
این چند سالی ک نبودم، خیلی چیزا تغییر کرده
بماند ک نصف دوستام مُردن[واسه شادی روحشون صلوات لطفا...] و نصفشون مزدوج شدن و بچه دارن الان!
بماند ک هیچ کدومشون منو یادشون نمیاد چون خیلی تغییر کردم و خیلی نبودم!
بماند ک دیگه صف اول زنجیر زنا وانمیستم و نمیتونم هرجا دلم خاست برم...
مهم ترین چیزی ک عوض شده... منم!
گاهی حس خفگی میکنم وقتی همه جا روشنه و نگاه خیلیا رومه
ولی وقتی لامپارو خاموش میکنن واسه روضه، حس میکنم اونقدر آزادم ک همین الان میتونم پرواز کنم!
و پرواز میکنم...
دور میشم از تمام دغدغه ها و حرف و حدیثا و میزنم ب دل واقعه ای ک ن تکراری میشه و ن عادی...
غمی ک ن سبک میشه و ن فراموش...
و بازم خداروشکر میکنم ک زنده‌م و هنوزم وقت دارم واسه لمس دنیایی ک دور از ریاس...
دنیایی ک شاید به وسعت همون صندلی باشه ک روش نشستم و عمرش همون دقایقی باشه ک توو حال خودمم...!
ولی هرچی ک هست، جزو شیرین ترین لحظه های زندگیمه... لحظه هایی ک عمیقا احساس آرامش میکنم...
لحظه هایی ک حس میکنم دستم توو دست خداس و دعای دوستاش بدرقه ی راهمه...
[بیاین توو همچین لحظه هایی واسه هم دعا کنیم...التماس دعا...]
دیگه فکر نمیکنم قبلش چی شده و بعدش چی میشه...
اونقدری مطمئنم ک میتونم حتی چشم بسته مسیرمو ادامه بدم...
همه چیو میسپرم ب خودش...
اما اینو میدونم ک بعد ازینکه این ده روزو عزاداری کردیم، لازمه بشینیم فکر کنیم و دنبال یه جواب واسه یه سوال بزرگ بگردیم... "چرا؟!"...
از چرایی واقعه و عظمت تاثیرش گرفته تا چرایی تغییرات شخصی روحمون!
تغییراتی ک توو ظاهر و باطنمون گذاشته...
دنبال چرایی حرف مردم یا حتی رفتارشون نگرد!
چون ب نتیجه ی درست و حسابی نمیرسی و حتی ممکنه ب نتیجه ی  اشتباه برسی و اصن زندگی مردم ب ما مربوط نیس ک بخایم راجبش ب نتایجی برسیم و کلن همچین افکاری توو یه واژه خلاصه میشه...پوچ!
خلاصه اینکه همیشه فکر میکردم!
درسته الان فرصتی واسه فکر کردن ندارم ولی قراره بازم فکر کنم...
و بزرگ ترین تغییری ک سعی دارم توو خودم ایجاد کنم، مدل فکر کردنمه!
بعد از کنکور مدل فکر کردنم یه کم تحت تاثیر آدمای اطرافم کدر شده!
انگار با خودمم حتی نمیتونم شفاف سازی کنم و گیج میشم...!
دلم میسوزه واسه اونایی ک این مدلی فکر میکنن! یه عمرتوو یه گیجی عظیم زندگی کردن واقن وحشتناکه!
باید افکار پوچو توو نطفه خفه کرد قبل ازینکه کل مغزو کدر کنه...


+توعم توو این روزا واسه من دعا کن... واسه همه دعاکن... همه محتاجن مثل من و تو...
++ای کاروان پیاده ک میری کربلا! خوشا ب سعادتت! التماس دعا... انشاالله یه روزی قسمت همه مون بشه :)
+++روضه های عاشورا جگرسوزه ولی من شخصا همه ی وجودم آتیش میگیره با طفل شش ماهه و دختر سه ساله...😭😢
++++دوستانی ک شماره‌مو دارن... شرمنده ک یه مدت نمیتونم جواب پیامکاتونو بدم، تا بعد از عاشورا شارژ ندارم :)

۲ ۰

وقتی گفتی برای شادی روحشون صلوات ناخوداگاه صلوات فرستادم 😐 احساس میکنم به درجه ای از خل بودن رسیدم که کسی نمیتونه درکش کنه 😐😐😐ای کاش روضه هایی که میخونن درست حسابی باشه! بعضی جاها یه طوری روضه میخونن ادم به ملکوت میره 😐

شدیدا با یه جملت موافقمااا "باید افکار پوچو توو نطفه خفه کرد قبل ازینکه کل مغزو کدر کنه..."

.

باشه بانو، حتما دعات میکنم توام همینطور 😉

.

طفل 6 ماهه و دختر 3 ساله فقط نبود... رفتی دنبال تاریخ عاشورا؟؟؟ 
نابود میشم وقتی میخونمشون... اونایی که موثقه ها! نه منابع چرت و پرت! مثلا ارشاد و تاریخ طبری و اینا درستن! خیلی بد کردن خیلی...بیشتر از بد کردن...آتیش میزنن جگرامونو هرسال... 💔💔امسال بیشتر از همه آتیش گرفتم چون بیشتر فهمیدم...

وقتی میگن واسه شادی روح کسی صلوات بفرس، مستحبه که بفرستی :)
فاتحه هم میخواستم بذارم ولی دیدم طولانی میشه دیگه...روحشون شاد...عاشقشون بودم واقن... دیگه مثلشونو پیدا نمیکنم...

بعضی نوحه خونیا شرم آوره واقن! همون مایه ی ننگ و اینا...
.
اوهوم...اشاره کردم دیگه...
اینجا هرشب برامون داستان وقایع همون شب رو میگفتن و ما اشک میریختیم...
اطلاعاتتو باهام به اشتراک بذار :)
آره واقعا خیلی وقتا آدم دلش میخواد یه جا بشینی و یه دل سیر گریه کنی توی خاموشی ،منم بعضی وقتا خیلی دلم میخواست کفن بپوشم و با پای برهنه اخر دسته راه برم ولی خب نمیشه
اوهوم...
بیا دخترتو بغل کن 😭

خخخوببببى اکسوالم؟

 

سلام یاسی بانوی کم پیدا!!
فلن زندم 😅
تو خوبی؟!

منم زندم

 

دارم میبینم کوچولو^_^
خوب باش:)

الان تو اونى مننى منم دونسننگتم

 

اگ تو دونسنگم بشی،من میشم نونات که! :)
نونا میدوس^_^

ى وب بزنم از اکسو بتس میای کمک؟

 

الان منتظر نتایجم...بذا بیاد ببینم چجوری میشه :)
من خیلی دوست دارم همکاری کنم اگه بشه انشاالله^_^

فوق العاده ای👌👌👌👌👍👍👍👍

:)
کم پیدایی؟ البته میدونم چرا... 😉

سلام یاسی 

 

یاسی دیدی آیین وبسایتو حذف کرد؟؟؟😭😭

حالا چیکار کنم؟؟😭😭😭😭

سلام مهتا جونم، کجایی تو دختر؟!


فدات شم گریه نکن مهتایی اشک منم در میادا...
همه مون ناراحتیم ازین بابت...ولی چه میشه کرد؟!
کاش اقلا قبلش با تو هماهنگ میکرد...
کی حذفش کرد؟!
لنت به من...😢
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

قبلا گفته بود میخواد سایتو حذف کنه

ولی فکر نمیکردم واقعی باشه

کانالش تو نماشا رو هم بسته

هیچ راه ارتباطی باهاش ندارم

 

احساس میکنم ازم متنفر شده بود

هیچیهم نمیگفت😭😭

 

یاسی من خیلی ******😭

بخاطر کنکورشه دیگه طبیعیه!


ن بابا حسات کاملن بیخوده!تورو بیشتر از همه دوس نداشته باشه کمتر نداره😉

مهتا جان ،عزیز دلم ،نازنینم ،قشنگم ، ببند! :|
یه بار دیگه ب خودت توهین کنی من میدونم و تو!

ببخشید

میدونم با حرفام اذیتت میکنم

 

راستی قالب جدید سایتت باحاله

کاری نکردی که بابتش معذرت بخوای عزیزم، من رفیقتم :)
فقط دوس دارم خودتو دوس داشته باشی ^_^

مرسی ☺
خدا خیر بده طراحشو :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">