هُرمِ زِمِستان

سیاه-آبی-بنفش...

شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۴۱ ب.ظ

اشک می تازد و من

می دوم

تا تَهِ قله ی وارونه ی درد

اوجِ آن دره ی خشم

که تپش های سکوتش همه جا می پیچد

و تنِ خسته ی فریادم را

در گلو می شکند

من و فریادم و خشمم با درد

و سکوتی سنگین

در دل ظلمتِ شب می باریم

ایستادم در اوج

روی آن قله ی تاریک و مخوف

_خوفِ آن زهره ی آدم می خورد!_

با دو دست سردم

قلب گریانم را

می فشردم با عشق

بعدِ لبخندی تلخ

پرت کردم او را

تا تَهِ دره ی تاریکی ها

از شکستِ قلبم...کوه هم می شکند!

و صدای دو شکستِ سنگین...

مثلِ لالاییِ شب...

می وزد در گوشم

چشمِ خود را بستم

و دگر بار فرود آمدم از آن رویا...

به جهانی کابوس

به اتاقی خاموش

تختِ خوابی سوزان!!

مانده از آن رویا...

اشک هایم تنها...!

۶ ۰
محشر بود فدات محشر*-* ولی چرا قلبت رو میندازی ته دره..چرا نگهش نداشتی..اون قلب شکسته دیگه جز صاحبش کسی رو نداره...من قلبای شکسته رو خیلی دوست دارم ..باید از قلب شکسته مواظبت کرد ...به نظرت من خلم؟
خو حالا ک قلبای شکسته رو میدوستی برو قلب منم ور دار واس خودت! :دی
ن اتفاقا...شاعر میفرماید:
بشکن دل بی نوای مارا ای عشق
این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است...
تازه میگن خدا هم در قلب های شکسته میباشد :)
منم قلب شکسته میدوستم ^_^
از شکست قبلم کوه هم میشکند...

دختر....قلبم درد اومد ‌...^8^
فدای قلبت ^_^
الان میرم قلبتو بر میدارم میارمش میدم دستت ...مختصات دقیق بده الان راه میفتم...
هیونگ خُل خودمی! ^_^
بیا بغلم ^&^
مختصات دقیقش رو بگو تا برم برش دارم بیارم واست...قلب مهربون یاسمن باید برگرده سر جاش...
مختصاتش؟؟
همونجاییه ک برات تعریف کردم قبلن!!
فلن لازمش ندارم :)
اوا...کامنته اومد میخواستم ارسال کنم گوشیم پرید یهو دوباره فرستادم یکی دیگه o_O
:)
اولن مراقبت دونگ سنگا و قلباشون وظیفه ی هیونگاست... دومن باز رفتی اونجا ؟! خو چرا تنها میری ! نمیشد به منم میگفتی بیام خیلی الان به همچین جایی احتیاج دارم! سومن قلب لازم نداری فعلن !!! خدا به داد ما برسه!!!o_O
فدات :) الان از طرف یاسینم گفدی!!؟؟ خخخ
الان منو داری ینی خدا ب دادت رسیده دیه!! :دی
(جای عینک خالیه الان!)
هعیی
بسیار محشر و غمگین:))):
:(:
یاسینا هم حتمن همینو میگه*-* عینک؟!o_O
:دی
چقدر زیبا می نویسی حالم خوب شد
مرسی ^_^
خداروشکر :)
درود بر یاسی :)
درود بر تو حوا بانو ^_^
گاهی اوقات فکر میکنم که اگه قلبی نداشتم، زندگیم چه شکلی میشد.
متن قشنگی بود :)
رانندگی کردن توو یه مِه غلیظ...!!!!
این اولین چیزیه ک ب ذهنم میرسه وقتی ب زندگی کردن بدون قلب فکر میکنم!
ممنون ار کامنتای خوبت ^_^
تصویری که به ذهنت میاد جالبه.
خواهش میشه یاسی جون :)
^_^

مانده از آن رویا...

اشک هایم تنها...!



این خیلی خوب بود! تنکیو مای لیدی :*
مرسی مای لاو^&^
آفرین بر شما میشه گفت نوعی شعر نیمایی بود...
عجب قلمی دارینا
نظر لطفتونه ^_^
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">