هُرمِ زِمِستان

خواب

پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ب.ظ

خواب...

خواب خوش...

خوابِ خوشِ عمیق...

رویا...

رویای زیبای دروغین...

کابوس...

کابوسِ محسوس...

کابوسِ محسوسِ مأنوس...

زندگی...!

کابوس رویایی...

خوابی عمیق...

مرگ!!!!



+نمیدونم چمه!!! فک کنم چیزی خورده ب سرم!! :دی

++بنظرتون بم امیدی هس؟؟ اینجا فقد یه اتاقه!! همین!! هیچ دری ب بیرون نداره!! من گیر افتادم...!!

+++چرا حس میکنم دلم میخاد تا آخر عمرم برم بین اون فضای سیاه و آبی بشینم نوک اون قله؟؟ من ک میترسیدم ازش!!

++++خدایا دلم واسه منِ درونم تنگیده...میخام باش بحرفم...بگو قهر نکنه!

۵ ۰
باهاش بحرف....اولش ناز میکنه‌...بعد همه چی بهتر میشه[:پر 
قهره!!
باش کات کردم!! :دی
عاشق شدی . . . ؟؟؟
فکر نمیکنم! :دی
امیدی که نیست ولی خب :)
متشکرم دکتر! :دی
فضای سیاه و آبی نوک قله کجاست گلم؟ کجا میخوای بری؟ فدات بشم من که حرف دلم رو زدی*-* میدونی چقد دلم واسه حرف زدن با خودم تنگ شده...منه درون من که با من قهره...الان چند وقته! تو نذار اینجوری شه عزیزم ....ادم گم میشه....=_=
هعی...
فضای آبی و سیاه یه جاس ک خودمم نمیدونم کِی رفتم! فقد خاطره ش یادم میاد...!
جای بدی بود ؟
جای ترسناکی بود...
ولی چون هیچ آدمی اونجا نبود خیییییلی آروم بود...بیش از حد آروم بود...فقد صدای باد شدید توو گوشم میپیچید...روی یه صخره نشسته بودم...رو به دره ای ک عمیق و تاریک بود...
توو یکی دیگه از نوشته هام یه نفر ازونجا پرت شد پایین!
ولی درکل جای بدی نبود! :)
با من درونت کات نکن یاسمنم! راهتو گم میکنی جون دلم =_=
اوهوم...الان اگ باهام آشتی بود میومد اینجا کامنت میذاش!!!!!!
چه اتاق عجیبی!!
تالا توی یه همیچین اتاقی نبودین؟؟
عجیبه!
یاسمنم دیگه اونجا نری ها..حتی خیلی آرامش بت بده! قول ...باش..-_- خو با من درونتم آشتی کن دیگه..چرا بات قهره خوووو ؟
...
.
چون بیرونش کردم!! باش بد حرف زدم... اونم رفت...کلی گریه کردم ولی برنگشت...
...؟؟؟!!! خو بش بگو که شماها بدون همدیگه نمیتونین زندگی کنین ..برگرده پیشت...منطقی باشه و تو رو دوست داشته باشه...برمیگرده.
میدونی...تقصیر منه...
.
میدونم میاد...ب زمان احتیاج داریم... :)
زمان حلال مشکلات...یا حل شونده در مشکلات...؟! امیدوارم هر چه زودتر برگرده*-*
جفتش! :دی
میخوای منِ درونتو اسیدپاشی کنم؟اینطوری شاید بترسه برگرده ها؟؟؟ :)
ن ن!!
برگشت!!
عاقا اصن کی رفته بود؟؟ کی جرئت میکنه بره!! O_O
D: ای خدا اینجا قهقهه نداره! خیلی بانمکی D:
با منی؟؟!
یا با عقربه ثانیه شمار؟؟ خخخ
:دی
فداات^&^
منم یه چنین حسی داشتم که برم تنها بشینم کسی چیزی نگه و فقط خودم باشم...ولی خوب شدم به مرور زمان....
یکم بری با دوستان بچرخی و خوش بگذرونی بعد تبدیل میشه به یه اتاق روشن با دیوارای صورتی و نارنجی چراغ مخفی های سبز و کف چوب...چند تا گلدون سبز و یه میز قشنگ و ....کلی حس خوب....بعد دوست داری بری نوک قله ای که آبشار داره و جنگل و کلی هوای خوب و انرژی مثبت:)
دوستم کجا بود؟؟ خخخ
چقد اون اتاقی ک میگی رو میدوستم ^_^ تازه اگه توو یه جنگل آروم باشه ، مثلا یه خونه درختی کوچولو...رو یه درختی که شکوفه های صورتی داره... :)
یه جای قشنگم توو رویاهام دارم البته...ولی خب...هنوز حس خوبم برنگشته که بخام برم اونجا خوش بگذرونم...فعلا وضعیت خاکستریه...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">