خدایا شکرت!!
سه شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۱۵ ب.ظ
امروز رسما مُردم!!
.
زیر تازیانه های خورشید...
لابلای خس خس خشک نفس های باد...
قدم میگذاشتم بر خنجر خار های بر آمده از سینه ی خاک...
با آن ک دستان درختان...با تمام وجود مرا پس میزد و نمیگذاشت آنچه را ک میخواهم داشته باشم...
ولی آخرش کار خودمو کردم!!
چیزی ک میخاستم...چهار ساعت تمام تلاش کردم و برداشت کردم!!
هرچند زخمی شدم...هرچند چیزی ب من نمیرسه ولی ب همون رضای الهی راضی ام ...
چون زخم خار از زخم زبان بهتر بود...
چون من تنها امید بودم!!(همون دیواری کوتا تر از من نبود!😁)
و از همه مهم تر... چون دستور مادر بود!😱
حالا اونی ک برداشت کردم ب این سختی چی بود؟؟؟؟؟
پسته!!!
.
بیگاری کشید از ما این دو روز!!😩😭
+نتمون تمومید!!😭😭😭