هُرمِ زِمِستان

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است.

میشد بارون باشم....

یا خود آب....

یا آسمون...

یا ابر یا ماه یا رنگین کمون...

ولی بیشتر از هرچیزی دلم میخواد اگه بجای آدم بودن حق انتخاب دیگه ای داشتم....

اون آهنگی باشم که همیشه میمونه...همونی ک حتی اگه همه ی موسیقی های مموری رو حذف کنی بازم همون یه دونه رو نگهش میداری....

همونی ک کاری ب خوب بودن و بد بودن حالت نداره...فقط هر وقت  با هر حالی ک بهش گوش بدی پر میشی از یه حس خاص...یه آرامش گنگ و شیرین... :)

۱۰ ۰


بعد از این ، من به تماشای سراب

و گل سرخ غروب

آتش عشق طلوع

خالی از پوچی محض...

می نشینم در هیچ...!

۹ ۰

(عنوان هرچقدرم بچگونه و دخترونه و حتی لوس ب نظر بیاد ، واقعیه!)

 

سلوووووووووووووم! ^_^

دلم خیلی زیااااااااد واسه همه تون تنگ شده...

الان نمیدونم چی بگم...فقط خواستم بگم دلتنگتونم...

و خیلی هم شرمندم ک بی خبر رفتم و طولانی...

۷ ۰

قوی باش!

لذت به دست آوردن چیزی ک بعضیا فکر میکنن محاله ، انقدر شیرینه ک تلخیا رو فراموش میکنی...

برای رسیدن ب این فراموشیِ شیرین ، قوی باش ^_^

این تصویرو یادت باشه :

۱۳ ۰