هُرمِ زِمِستان

۳۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است.

نمیدونم ممنونت باشم بابت این تردید...

یا کله تو بکنم بخاطر این دوراهی ای ک منو انداختی توش!!

ولی درکل...باعث شدی زندگی رو از یه زاویه دیگه ببینم...

از زاویه ای ک تالا ندیده بودم...

مرسیتم! ^_^

۲ ۰

دستاوردامو ازین سفر باس بنویسم...

کشش موجایی ک قل میخوردن ب سمتم...

دستم توو دست سیاه شب...و دستی ک منو هل میداد...و دستی ک منو میکشید...

خاطرات عذاب آوری ک هرگز وجود نداشتن اما توو ذهنم تداعی میشن...

عمق شادی و غم...

ب زور زنده موندن...خدایا شکرت :)

روانپریش...

روانی...

نوازش روح...

آرامش و...

تشویش امواج و احساسات افسار گسیخته ی من...

خلاصه کلی حرف دارم واس گفتن...

هرکدوم ازینایی ک گفتم یه پسته وای خودش! :دی


+خوشالی سنگینی حس میکنم...انقد سنگینه ک دلم میخاد بِکَنَم بندازمش دور قلبمو...! :)

۲ ۰

خوش میگذرد؟؟

نه!

حوالی تو لحظه ها با هزار جان کندن میگذرد...

با هزاران هزار دلتنگی خاموش...

حوالی تو آه میبارد از نگاهم...

نزدیک تر ب تو شده ام اما...دور تر از همیشه ای!!

۳ ۰

همان لحظه ها که پا به تنهایی ام میگذاری...
همان لحظه ها که در نگاه ماه ، چشمان تو را میجویم...
همان شبها که بی آن که بدانم ، مرا در آغوش میگیری...
۳ ۰

امروز رسما مُردم!!

.

زیر تازیانه های خورشید...

لابلای خس خس خشک نفس های باد...

قدم میگذاشتم بر خنجر خار های بر آمده از سینه ی خاک...

با آن ک دستان درختان...با تمام وجود مرا پس میزد و نمیگذاشت آنچه را ک میخواهم داشته باشم...

۲ ۰


امروز سالگرد یه عشقِ جمعیِ بزرگه!!

۸ ۰
دفتر خاطراتمم خوندن!!
هرچند من قبل از خوندن همه چی رو گفتم... 
ولی مشکل اینه ک من نمیدونم چی توش نوشتم اصن!!!
اصن معنی بعضی کلمه هارو الان فمستم حتی!! :دی
ان شاءالله ک خیره!! >_<


+هیچ وخ همه چی رو توو یه چی ننویسین!
++همه چیزایی ک نمیشه گفت رو باس بنویسین!! شاید یکی خوند و فهمید!! مث الان من!
+++اصن هر کاری ک بنظرتون درسته انجام بدین!! :دی
۰ ۰


دلم رهایی می خواهد!!

۵ ۰

وقتی یه لبخند توو منوی اعلان گوشیت ظاهر میشه...

بازش میکنی...

نوشته "خیلی دوسِت دارم یاسی اینو هیچ وقت یادت نره"

.

.

خیلی...هیچ وقت...

اینا ینی عمق اطمینان... دلگرمی... اعتماد... رفاقت... :)

مرسی رفیق...

مرسی که هستی... ^_^

۱ ۰