اتفاقا ایندفه خیلی خوب میدونم چمه!
برعکس هردفه که نمیفهمم خودمو...
ایندفه خیلی خوب میفهمم!
این روزا دارم میفهمم تنها نیستم...
اونم توو مواردی که اید تنها بود!
این روزا دارم آرزو میکنم کاش توو این زمینه[زمینه های زیادی!] تنها میبودم!
نمیذارم این اتفاق جلومو بگیره!
.
همه چی از یه شب بارونی شروع شد....
ک دلم هوای آهنگامو کرد ولی نبودن!
البته این اول داستانم نیست...ولی نقطه ی اوجشه!
سکوتی ک باعث شد فکر کنم... و فکرام درد داشت...
الان وضعیتم قرمزه!
هشدار : خطر برق گرفتگی... پاچه گرفتگی... گاز گرفتگی... حال گرفتگی... وغیره!
نویسنده ی وبلاگ[منو میگه!] داره دوران گرفته ای رو میگذرونه...
ببخشیدش اگه دلتون گرفت از حرفاش...
جدی نگیرین و دلگیر نشین ازش...
عین آهو توو گل گیر کرده!
تولدت مبارک بانوی یلدایی :)
میتونم ب جرئت بگم یکی از بهترین اتفاقات زندگیمی...
خودت نمیدونی توو چ روزای سختی کنارم بودی...
منم نمیدونم چطوری اینهمه سال تحملم کردی...!
رفیقم...
زهرا بانو...
میدونی ک چقدر دوستت دارم... ن؟
محبتای خواهرانه ت بدجوری معتادم کرده ب بودنت... :)
همیشه باش...! :)
امیدوارم هرروزت بهتر از هرروز باشه ^_^
ببخش ک نتونستم مث تو اولین باشم... :(
دوست داشتن آدمای خوب سخت نیست...
موندن توو لحظه های خوب سخت نیست...
رفیقم...
تو خوب نیستی...
منم خوب نیستم...
تو کامل نیستی...
منم نیستم...!
این روزا هم روزای خوبی نیستن...
ولی من و تو...
کنار همیم...
مگه نه؟
باهم حلش میکنیم :)