اگر جَنَم داشت...!
نشانم میدهی عشق را
از تپش برق در نگاهم وقتی میبینمت
از بی حواسی های بی هوا
و لبخندهای گاه و بیگاه
و بوسه های ناگهانی...
نشانم میدهد دنیا...
نشانم می دهد که میشود شجاعانه دل را روانه ی دریای عشق کرد
بی آنکه از نابودی اش بترسی!
عشق اگر حرف حساب سرش میشد، می آمد و سرجایش مینشست
نه آنکه چنگ بیندازد و قلبهارا جابجا کند و از این بگیرد و به آن بدهد!
عشق اگر حرف حساب سرش میشد...
اشکهایم را قاطی لبخندهایم نمیکرد
نمیگذاشت دلتنگت بشوم...
نمیگذاشت دوری ات عذابم بدهد
وقتی که می آیی... دست و پایم را گم میکنم
لبخند که میزنی، جهان متوقف میشود انگار
نزدیکتر ک میشوی قلبم می ایستد!
عشق اگر عقل توی کله اش بود... میفهمید که اینهمه احساس در قاب کوچک من شاید نگنجد!
اگر میفهمید، مرا تا این اندازه پر از تو نمیکرد!
میگذاشت پنهانت کنم... درون خودم... برای خودم...
عشق اگر جَنَم داشت ، باید خودش عاشق میشد...!
وای چه متن قشنگی نوشتی یاسی جونم :)
سلام
خوبی؟
کمتر پست میزاری دلتنگت مییشیم جانا:) چه خبرا ، اوضاع روبه راهه؟ 🌹