باز اومد...! :)
واو!
چقد دلم تنگ شده بود!
میدونی چند وقته میخام بیام و نمیشه؟!
یه چیزی نمیذاره!
ولی تصمیم گرفتم با ترسهام روبرو شم
بیان برام پر از خاطرات غم انگیزه...
نشونت میدم ک میتونم خاطرات جدیدی خلق کنم
ک غم دیروز رو بشوره ببره... و غمهای جدیدی ب وجود بیاره😅
قبول دارین ک زندگی همیشه یه غمی توش هست دیگه؟!! مگ ن؟!؟!😉
چقد خوشحال شدم بعد از چندین ماه ک برگشتم چن تا کامنت حال خوب کن داشتم هنوز :))
قبول دارین بدترین چیز اینه ک هیچ کامنتی نباشه؟!؟! احساس وحشتناکیه! تجربه کردم ک میگم😂
خوشحالم ک اینجا خونه ی منع و در خونهم همیشه ب روی من بازه...
میخام از صفر شروع کنم... ایده بدین ^_^
در اولین قدم یه قالب خوب پیشنهاد بدین😅
دلم واسه همیشگیا شدیدا تنگ شده و شدیدا مشتاق آشنایی بیشتر با دوستان عزیزی هستم ک جدیدا تشریف آوردن :))
سلااام