نابِ بربادرفته...
پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۲۹ ب.ظ
به امید روزنه ای در تنگنای تونل زمان پیش میرفتم
غافل از اینکه اندک اندک از روزنه دور میشدم...
و هر تونلی،پایانی دارد...
حال، غرق در روشنایی و شناور در تاریکی ام...
همچنان روزنه همانجا باقیست
و همچنان من به پیش رانده می شوم
مقصد کجاست؟ نمیدانم!
اما میدانم
در هر نفس از غلیان احساساتم
روزنه یِ نابِ بربادرفته ایست... که تنهایم نگذاشت :)
قلیون؟