آی آدمها...!!
با دیوانگی هایم...
حصاری میکشم در برابر تمام احمقانه های زمین...
مبادا گردی از آن آسمان خیالم را بیالاید
در سرزمین خیالم...
هر لبخندی شروع عاشقانه ایست بی پایان...
هر قطره ی اشک ، چکیده از احساس است...
هر حرفی ، برآمده از حقیقت است...
و هر قولی ، قله ایست از اطمینان!
در آسمان خیالم ، ابر ها فقط برای من میبارند...
خورشید فقط بر من میتابد
پرندگان خیالم هر کجای این آسمان هم که باشند ، باز بر بام خاطرات من می نشینند
در سرزمین خیالم جایی برای آدم ها نیست!
آن ها همان احمقانه های بی شمارند که گاه آرامش سرزمینم را در هم میشکنند...
و تمام اشک ها و لبخند های سرزمینم با هم فرو میریزند...
و من ، به جنون میرسم از این آوار...
کاش می توانستم فریاد بزنم...آی آدمها!!!
احمقانه هایتان ارزانی خودتان!
همه را بردارید و از ساحل آرامشم بروید!نمی خواهم دیگر دست هیچ کدامتان مرا از امواج تنهایی بیرون بکشد...
:)))
خوش اومدی^_^